♡My charming boss♡
p. 8
که یهو میبینه ات بیهوش شده بدو بدو میره سمت ماشین ات رو میزاره صندلی عقب و با سرعت خیلی زیاد حرکت میکنه سمت بیمارستان
فلش بک بیمارستان:
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
(تهیونگ سریع ات رو برمیداره و میره تو بیمارستان)
پرستارا میان سمت ات و ات رو میزارن روی تخت و میبرنش اتاق عمل
تهیونگ: وایسا اتاق عمل(استرسی)
پرستار: بله مثل اینکه زانوشون به بخیه نیاز داره
تهیونگ: ب باشه ب ب برو
فلش بک 2 ساعت بعد: •
•
•
•
•
•
•
•
•
•
ویو تهیونگ:
خیلی نگران بودم نکنه بلایی سرش بیاد
تو همین فکرا بودم که یهو دکتر اومد تو منم سریع رفتم سمتش
ته: چیشد حالش خوبه
دکتر: بله خوبه فقط همونطور که میدونید قلب ضعیفی داره و باید خیلی بیشتر مراقبش میبودید
ته: ب باشه
(ته میره توی اتاق ات و میشنه روی صندلی و دست ات و میگیره)
(ات کم کم چشکاشو باز میکنه)
ته: اتت
ات: اخخخ زانوم
ته: اااا میخوای بگمدکتر بیاد
ات: نه
ته: باید میگفتی حالت بدع
ات: میگفتم اونموقع خوشحال نمیدیدمت
ته: ات اینو بدون بیشتر از هرکسی دوست دارم
ات: منم همینطور
ته:(خنده)
ات: خنده داشت
ته: نه نه اخه صدات یه جوری بود انگار از ته چاه بیرون میاد
ات: هه هه هه بی نمک
ته: سرمت تموم شد میرم به دکتر بگم بیاد سرمو در بیاره بریم
ات: باش
(ته میره دکترو میاره و دکتر سرم ات رو درمیاره)
ته: خب دیگه بریم(میره)
ات: تهیونگ
ته: بله پس چرا هنو نشستی
ات: کولم کن(دستاشو به سمت ته دراز میکنه و میخنده)
ته: خیلی رو داری(میاد سمت ات و کولش میکنه)
(میربرتش تو ماشین و وقتی میخواد ماشین رو روشن کنه میبینه)
ادامه دارد......
ا
که یهو میبینه ات بیهوش شده بدو بدو میره سمت ماشین ات رو میزاره صندلی عقب و با سرعت خیلی زیاد حرکت میکنه سمت بیمارستان
فلش بک بیمارستان:
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
(تهیونگ سریع ات رو برمیداره و میره تو بیمارستان)
پرستارا میان سمت ات و ات رو میزارن روی تخت و میبرنش اتاق عمل
تهیونگ: وایسا اتاق عمل(استرسی)
پرستار: بله مثل اینکه زانوشون به بخیه نیاز داره
تهیونگ: ب باشه ب ب برو
فلش بک 2 ساعت بعد: •
•
•
•
•
•
•
•
•
•
ویو تهیونگ:
خیلی نگران بودم نکنه بلایی سرش بیاد
تو همین فکرا بودم که یهو دکتر اومد تو منم سریع رفتم سمتش
ته: چیشد حالش خوبه
دکتر: بله خوبه فقط همونطور که میدونید قلب ضعیفی داره و باید خیلی بیشتر مراقبش میبودید
ته: ب باشه
(ته میره توی اتاق ات و میشنه روی صندلی و دست ات و میگیره)
(ات کم کم چشکاشو باز میکنه)
ته: اتت
ات: اخخخ زانوم
ته: اااا میخوای بگمدکتر بیاد
ات: نه
ته: باید میگفتی حالت بدع
ات: میگفتم اونموقع خوشحال نمیدیدمت
ته: ات اینو بدون بیشتر از هرکسی دوست دارم
ات: منم همینطور
ته:(خنده)
ات: خنده داشت
ته: نه نه اخه صدات یه جوری بود انگار از ته چاه بیرون میاد
ات: هه هه هه بی نمک
ته: سرمت تموم شد میرم به دکتر بگم بیاد سرمو در بیاره بریم
ات: باش
(ته میره دکترو میاره و دکتر سرم ات رو درمیاره)
ته: خب دیگه بریم(میره)
ات: تهیونگ
ته: بله پس چرا هنو نشستی
ات: کولم کن(دستاشو به سمت ته دراز میکنه و میخنده)
ته: خیلی رو داری(میاد سمت ات و کولش میکنه)
(میربرتش تو ماشین و وقتی میخواد ماشین رو روشن کنه میبینه)
ادامه دارد......
ا
- ۱۱.۶k
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط